کد مطلب:315869 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:209

حکایت تشرف آقا سید مهدی قزوینی خدمت امام عصر
و آن حكایت چنین است كه نقل فرمود سید سند و حبر معتمد زبدةالعلما و قدوةالاولیا، میرزا صالح، خلف ارشد سید المحققین و نور مصباح المتهجدین وحید عصره، آقا سید مهدی قزوینی طاب ثراه از والد ماجدش، فرمود: خبر داد مرا والدم كه من مقید بودم به رفتن به جزیره ای كه در جنوب حله است و بین دجله و فرات واقع است، این كار به خاطر ارشاد و هدایت عشیره های بنی زید به مذهب حقه اثنا عشریه بود (كه همه ی آنها سنی مذهب بودند و به بركت راهنمایی والدم (سید مهدی قزوینی قدس سره) تمامشان از مذهب اهل سنت برگشتند و به مذهب امامیه ایدهم الله گرویدند) و تاكنون همه ی آنان كه ده هزار نفرند پیرو مذهب حقه ی اثناعشریه می باشند.

پدرم (سید مهدی قزوینی) فرمود: در آن جزیره قبری است كه میان مردم معروف بود به قبر حمزه، پسر حضرت امام موسی كاظم علیه السلام و مردم آن حدود او را زیارت می كردند و برای او كرامات بسیار نقل می كردند و كنار آن قریه ای است كه حدود صد خانوار است، من به جزیره می رفتم و از آن جا عبور می كردم و او را زیارت نمی كردم؛ زیرا نزد من به صحت رسیده بود كه حمزه، پسر موسی بن جعفر علیهماالسلام نزد عبدالعظیم حسنی در شهر ری مدفون است.



[ صفحه 189]



یك بار حسب روشی كه داشتم بیرون رفتم و مهمان اهل آن قریه بودم. آنان از من خواستند كه آن مرقد را زیارت نمایم، من قبول نكردم و به آنها گفتم: مزار كسی را كه نمی شناسم زیارت نمی كنم. این كار من موجب گردید كه رغبت مردم آن دیار به زیارت آن مرقد كم گردد. پس از آن از نزد ایشان حركت كردم و شب را در «مزیدیه» در منزل یكی از سادات ماندم. وقت سحر برای انجام نافله ی شب برخاستم و نافله ی شب را خواندم به هیئت تعقیب به انتظار طلوع فجر نشسته بودم كه ناگهان سیدی كه او را می شناختم بر من وارد گردید. آن سید یكی از سادات آن قریه بود كه با صلاح و تقوا بود. سلام كرد و نشست و فرمود: مولانا! دیروز مهمان اهل قریه ی حمزه شدی و او را زیارت نكردی؟ گفتم: آری! گفت: چرا؟ گفتم: برای این كه من كسی را كه نمی شناسم زیارت نمی كنم، و حمزه پسر حضرت امام موسی كاظم علیه السلام در ری مدفون است.

گفت: «رب مشهور لا اصل له»، بسا چیزها كه مشهور است و اصل و ریشه ای ندارد، آن قبر كه در قریه حمزه است، قبر حمزه پسر امام موسی كاظم علیه السلام نیست، هرچند كه این گونه مشهور شده است، بلكه قبر ابویعلی، حمزة بن قاسم علوی عباسی است، كه یكی از علمای اجازه و اهل حدیث است و علمای رجال نویس وی را در كتب خود ذكر كرده و او را به علم و ورع تعریف نموده اند.

پیش خود گفتم: این از عوام سادات است و اهل اطلاع در علم رجال و حدیث نیست، شاید این سخن را از بعضی علما گرفته است. برخاستم كه ببینم صبح دمیده یا نه، آن سید برخاست و رفت و من غفلت كردم كه از وی بپرسم این سخن را از چه كسی گرفته. فجر طالع شده بود من مشغول خواندن نماز شدم. نماز را تمام كردم برای خواندن تعقیب نشستم تا آفتاب طلوع كرد. چند كتاب از كتب رجال با من بود به آنها مراجعه كردم دیدم مطلب همان گونه است كه سید گفته بود. پس اهل قریه به دیدن من آمدند و آن سید در میان ایشان بود. به او گفتم: نزد من آمدی و به من گفتی آن قبری كه در قریه حمزه است، قبر ابویعلی، حمزة بن قاسم علوی است، این را از كجا گفتی و از چه كسی یاد گرفته ای؟



[ صفحه 190]



گفت: والله! من نزد تو نیامده ام مگر اكنون و من شب گذشته در قریه نبوده ام و در جایی دیگر بودم - و نام آنجا را برد - خبر تشریف فرمایی تو را شنیدم و امروز برای زیارت تو آمده ام.

سید مهدی قزوینی گوید: به اهل قریه گفتم: شكی ندارم كه آن شخصی را كه دیدم صاحب الامر علیه السلام بوده از این جهت به آنان گفتم: بر من لازم شده كه برگردم و حمزه را زیارت كنم.

پس من و اهل قریه سوار شدیم برای زیارت او، و از آن وقت، این مزار بدین گونه ظاهر و شایع شد كه از جاهای دور برای زیارت آن مردم خود را به زحمت می اندازند.

4- عباس بن حسن بن عبیدالله بن العباس علیه السلام، كنیه اش ابوالفضل است، خطیبی فصیح و شاعری بلیغ بوده و نزد هارون الرشید صاحب مكانت بوده.

ابونصر بخاری در تعریف او گفته: ما رأی هاشمی اعضب لسانا منه.

در میان بنی هاشم سخنوری مانند او دیده نشده است.

خطیب بغدادی گفته: ابوالفضل عباس بن حسن، برادر محمد و عبیدالله و فضل و حمزه است و او از اهل مدینه ی رسول صلی الله علیه و آله و سلم است. در دوران حكومت هارون الرشید به بغداد آمد و در آنجا ساكن گردید. با هارون مصاحبت كرد و بعد از هارون مصاحب مأمون شد و او مردی بود عالم و شاعر و فصیح. بیشتر علویین او را اشعر اولاد ابوطالب دانسته اند.

و همین خطیب به سند خود روایت كرده از فضل بن محمد بن فضل كه عمویم عباس به من فرمود: رأی (عقل) تو گنجایش هر چیزی را ندارد، از این جهت آن را برای چیزهای مهم مهیا كن و مال تو تمام مردمان را بی نیاز نمی كند پس آن را مخصوص نیازمندان قرار بده و كرمت همه ی مردم را كفایت نمی كند بنابراین آن را مخصوص اهل فضل و دانش قرار بده.

5- عبیدالله بن حسن بن عبیدالله بن العباس علیه السلام، وی قاضی القضاة حرمین (مكه و مدینه) بوده است.



[ صفحه 191]



نویسنده: مرحوم محدث قمی رحمه الله تنها از عبیدالله بن عباس علیه السلام نام برده ولی مرحوم مقرم می گوید:

حضرت عباس علیه السلام دارای پنج فرزند بوده:

1. عبیدالله، 2. فضل، 3. حسن، 4. قاسم، 5. یك دختر.

ابن شهرآشوب محمد بن عباس را جزو شهدای كربلا به شمار آورده است. [1] .

صاحب بطل العلقمی قاسم را نیز از شهدای كربلا به شمار آورده است.

در بخش ششم متعرض این موضوع شدم به آنجا مراجعه شود.



[ صفحه 192]




[1] العباس، ص 195.